اسطوره

اگر خدا می خواست من هم مثل تو فکر کنم ، تو را نمی آفرید

اسطوره

اگر خدا می خواست من هم مثل تو فکر کنم ، تو را نمی آفرید

پله برقی

همین الان طرف اومده مغازه اشاره میکنه به پله برقی

میگه از اینایی که آدمو میبره تازه درست شده نه؟

میگم: اره

میگه:چیز جالبیه نه؟

میگم:اره

میگه:آدم سرش گیج نمیره؟!

میگم:نه

میگه من ترسیدم از راه پله های عادی اومدم!

میگم خوب کاری کردی

واقعا ما جهان چندمیم؟!

هیچ محدودیتی نیست

توی بندر خمیر دوتا کر و لال هستن که دیش نصب میکنن

کارشونم خیلی خوب بلدن

چند روز پیش(اگه به کسی نمیگین)اوردم دیش خونه رو نصب کنن

سواد خوندنو نوشتن دارن

و برای ارتباط برقرار کردن باهاشون حتما باید کاغذ و قلم یا گوشی موبایل همرات باشه

یکیشون ازدواج کرده بود و دوتا بچه داشت

اونی یکی هم میگفت نامزد دارم

بلاخره هرکسی با هرشرایطی باید پول در بیاره

زندگی خرج داره مگه نه؟!


پ.ن: یکیشون داشت مجله "دانستنیها" ی منو ورق میزد و میخوند تا رسید به صفحه ای که راجع به فرا زمینی ها نوشته شده بود بعد نشون دوستش داد و با ایما و اشاره شروع کردن به بحث کردن.انگار اون یکی اعتقادی به وجود فضایی ها نداشت و این میخواست قانعش کنه .خلاصه دنیایی دارن برا خودشون ...که برای من خیلی جالب بود

بلوچ

دکتر داشت معاینم میکرد که یه بلوچ در زد اومد داخل

عکس کمرشو نشونش داد

اونم نگاهی کرد و گفت:" اوضاع کمرت خرابه

فعلاچند مدت کار نکن تا یه متخصص عکساتو ببینه"

بیچاره بلوچه

حتما زن داره و بچه داره

اگه دیگه هیچوقت نتونه کار کنه

اگه اون نتونه کلنگ بزنه هیچ کار دیگه ای بلد نیس انجام بده

شرمنده زن و بچه بودن خیلی سخته

خیلی...

ایران خانوم

یکی بود یکی نبود در همین گوشه و کنار دنیا ایران خانومی زندگی میکرد که گرچه ظاهر چندان زیبایی نداشت اما بخاطر فیزیک بدنی مناسبش همه رو شیفته خودش کرده بود.یکی از اون خاطر خواه ها که بدجوری پاپیچش شده بود ،بچه پولدار و باکلاس بالا شهری ای به نام "جهانخوار" بود. اون همیشه سر راه ایران خانوم می نسشت و به محض اینکه از کوچه رد میشد شروع میکرد مخ زنی و میگفت: اگه با من باشی هرچی بخوای برات فراهم میکنم فقط یه ماچ و بوسه ای به من بده. اما از اونجا که ایران خانوم ادعای نجابتش میشد مشت محکمی زد بر دهان جهانخوار! و برای اینکه به طور کامل از شرش راحت بشه رفت پیش لاتای سر کوچشون به اسم "چینگیز" و "روسیاه" و از اونا خواست که در مقابل جهانخوار ازش حمایت کنن و نزارن که بوسه بخواد. چینگیز و روسیاه هم در جواب بهش گفتن اگه ماچ و بوسه ای به ما بدی ما هم در مقابل جهانخوار ازت حمایت میکنیم. اونم دید که بنده خداها حق دارن این روزا کسی کار بی مزد و بی منت برا کسی انجام نمیده،پس موافقت کرد و خوشبختانه از اون روز به بعد اون بچه باکلاس بالاشهری جرات نکرده پاشو توی محله شون بذاره

مکالمه واقعی

+شنیدم کیفتو دزد زده

- اره

+ اخی وقتی شنیدم خیلی ناراحت شدم،حالا کجا کیفتو زدن؟

-شیراز

+ خب پس خدارو شکر خیالم راحت شد فکر کردم شهر خودمون بوده!


پ.ن1: نکنه یه وقت نگران کیف دزد زده طرف باشی

پ.ن2: نه اینکه شهرمون دزد نداره مبادا بدنامش کنن!

به یاد جمال کمالی

نشسته بودیم

داشتیم درد و دل میکردیم

از آرزوهاش میگفت

چقد برنامه داشت

چقد ارزو

اما مرد

چن سال پیش مرد

تو اوج جوونی

تصادف کرد

دیگه نیست!

نه خودش نه اروزهاش

یک جوون 21 ساله...

اجل اومد سراغش

بدون هماهنگی

میتونست سراغ من بیاد

یا حتی تو...

نخل

نخل خونمونو قطع کردیم

چون نمیشد جابجاش کرد همونجا آتیشش زدیم

اصلا شعله نکرد

دود هم نکرد

فقط کم کم توی خودش سوخت

مث پکی که به سیگار میزنند

بعد از یک هفته سوختن

هیچی ازش نموند

جز یه مشت خاکستر نرم که باد با خودش برد

انگار نه انگار روزی درخت نخلی اینجا بود

من و اون نخل چقدر حس های مشترکی داریم...

در مغازه

چنتا دختر بچه 5- 6 ساله از پشت شیشه داشتن نگاه میکردن

بعد یکی اومد جلو و گفت این چراغ چنده؟

گفتم 30 هزار تومن

گفت باشه به مامانم میگم بیاد برام بخره

دوستاش خندیدن

گفتن این اصلا پول نداره

آخه باباش مامانشو طلاق داده!

رفتگر

باد شدیدی می وزید

آشغالا رو به اینطرف و اونطرف می برد

رفتگر بدبخت داشت پی اونا میدوید

هر چه تقلا میکرد فایده نداشت

انگار خدا شوخیش گرفته بود

شاید هم امتحانی بود برای صداقت رفتگر...

Love story

روزی روزگاری مرد کارمندی بود که یک دل نه صد دل عاشق گوشت قرمز شده بود.اما گوشت قرمز از طبقه اشرافی بود وفقط به پولدارها محل میذاشت.مرد کارمند بیچاره هم که پولی نداشت تا خرج اون بکنه ،برای همین به هردری میزد تا پولی بدست بیاره بلکه بتونه به معشوقش برسه. ولی هرچه اضافه کاری وایساد و هرچه به این در و اون در زد نتونست پولی جور کنه. بلاخره وقتی دید دستش بهش نمیرسه غمگین و افسرده کنج خونه نشست و زانوی غم بغل گرفت.دوستش که حال و روز مرد کارمندو دید رفت پیشش و گفت: تو که میبینی در حد اندازه های اون نیستی چرا بیخودی تقلا میکنی؟ گوشت قرمز مال از ما بهترونه برو دنبال کسی باش که در سطح خودت باشه مثلا همین مرغ چشه؟ هم خوبه هم اینکه توقعات گوشت قرمزو نداره!

با این حرف مرد کارمند به فکر افتاد و دید دوستش زیاد هم بیراه نمیگه.واینگونه شد که رابطشو با مرغ شروع کرد. اوایل همه چیز به خوبی و خوشی پیش میرفت تا اینکه مرغه فهمید مرد کارمند چاره ای جز گرفتن اون نداره ،پس شروع کرد به ناسازگاری کردن و هر روز خواسته هاشو بالا و بالاتر برد تا اینکه مرد کارمند دید از پس مخارج این یکی هم برنمیاد.دوباره غمگین و افسرده شد. مرغه چون دید مرد کارمند داره کلا بیخیالش میشه توقع خودشو کمی پایین تر اورد و همین موضوع باعث شد سیل خواستگارا روانه خانه مرغه بشه. کارمند بیچاره هم برای اینکه از بقیه خواستگارا عقب نیوفته رفتو توی صف طویل جلوی خونشون وایساد.ساعت ها با دهن روزه توی افتاب تند تابستون با اراده ای وصف ناپذیر منتظر ماند. توی همون صف کلی از خاطر خواهاش کتک خورد و زیر دست پاهای بقیه له لورده شد و باز هم خم به ابرو نیاورد .اما وقتی به در اتاق مرغه رسید دید اون به یکی دیگه بله گفته و رفته...

مرد کارمند بعد از این ضربه شدید روحی قلبش شکست و اه سردی کشید و سربه کوه گذاشت...

حق انتخاب

میگه آهنگ جدیدا برات بزارم یا قدیمیارو؟

میگم جدیدا

بعد یه اهنگ عهد عتیق میزاره

میگم این چیه؟

میگه جواد یساریه جدیده،میخوای اهنگ قدیمیاشو بزارم؟

میگم نه تورو خدا همین خوبه!


پ.ن:حالا همین شده حکایت ما

کار و عار

+ راستی فلانی چیکار میکنه؟

- زن داره بچه داره...

+ نه منظورم اینه شغلش چیه؟

- ساده ای ها،آدم با این همه مشغله مگه میرسه کار دیگه ای هم انجام بده؟!

+ آها از اون لحاظ!

دانای کل

ما هممون میدونیم

ما هممون همچیو میدونیم

بقال سر کوچه مون خیلی میدونه

همیشه برای مدیریت جهانی طرح داره

اگه بقال نشده بود احتمالا رئیس سازمان ملل بود الان

ما هممون میدونیم

ما هممون همچیو میدونیم

نیازی به دکتر رفتن نداریم

کافیه به اولین نفری که رسیدیم دردمون رو بگیم تا 120 نوع داروی موثر برامون تجویز کنه

از هر موضوعی بحث بشه

هیچکس نمیگه نمیدونم

چون ما هممون میدونیم

چون ما هممون همچیو میدونیم...


پ.ن:یه روز یه بنده خدایی یه سوالی ازم پرسید و من گفتم نمیدونم.نفر کناریم بهم گفت اگه نمیدونی هم بگو میدونم مردم ازت یه انتظار دیگه دارن "وجهه"ات خراب میشه!! از اون روز به بعد معنی وجهه دستمم اومده!

در آرایشگاه

اولی:مورینیو به نظر من بهترین مربی دنیاست،خیلی باهوشه!

دومی:اره ضریب هوشیش میگن فقط یکم از انیشتین کمتره!

سومی:میدونستی دکترا داره؟دکترای فیزیک هیدرولیک!!!!

اولی:اره دیگه پدر مادرش جزو میلیادرای دنیان بایدم اینجوری باشه!


جای دیگه ای توی دنیا هم هست که ادماش با این وقاحت دروغ بسازن و انتظار داشته باشن دیگران حرفاشونو باور کنن؟!

کودکانه

دیروز پسر بچه ای با باباش اومدن توی بوتیک پسر خالم

بچهه یه پلاستیک تو دستش بود که سه تا جوجه رنگی توش بود

رو کردم بهش و گفتم: براش چیزی خریدی بخورن؟

اون یه دستشو بالا اورد و گفت: ایناهاش دون خریدم

به شوخی گفتم: اگه میخوای جوجه هات زود بزرگ شن باید شوکولات بهشون بدیا

گفت :نه نمیدم

گفتم :چرا؟

گفت:چون اگه شوکولات بخورن دندوناشون کرم میخوره بعد میریزه!

کلی خندیدیم...

از اون موقع  تو فکرم

از کی این سادگی ها رو از دس دادیم؟

از کی این همه هفت خط شدیم؟!

کارگر

همشون یه گوشه خیابون نشستن

از اول صبح تا الان که عصره

توی گرما

منتظرن یکی بیاد بگه چنتا کارگر لازم دارم

شاید سهمش بشه بره حمالی کنه

کسی محل سگ بهشون نمیده

کسی ادم حسابشون نمیکنه...

اون کارگرای بد بخت

شاید سواد نداشته باشن

شاید از فرهنگ و تمدن چیزی ندونن

شاید کثیف و بد بو باشن

شاید از شهر و کشور ما نباشن

ولی هر چی باشه ادمن

میفهمی ؟!

این دلیل نمیشه مث حیوون باهاشون برخورد کنیم

اونا یه عده ادم بدبختن که با بدبختی دارن یه لقمه نون در میارن...

شازده کوچولو 3

"شهریار کوچولو گفت: -تو چه کار میکنی اینجا؟

سوزنبان گفت: -مسافرها را به دسته های هزارتایی تقسیم میکنم و قطارهایی را که میبردشان

گاهی به سمت راست میفرستم گاهی به سمت چپ. و همان دم سریع السیری با چراغهای روشن

و غرشی رعدوار اتاقک سوزنبانی را به لرزه انداخت.

-عجب عجله ای دارند! پی چی میروند؟

سوزنبان گفت: -از خود آتشکار لکوموتیف هم بپرسی نمیداند!

سریع السیر دیگری با چراغهای روشن غرید و در جهت مخالف گذشت .

شهریار کوچولو پرسید: -برگشتند که؟

سوزنبان گفت: -اینها اولیها نیستند. آنها رفتند اینها، برمیگردند.

-جایی را که بودند خوش نداشتند؟

سوزنبان گفت: -آدمیزاد هیچ وقت جایی را که هست خوش ندارد..."


پ.ن:این خصلت همه آدماست اینکه جایی رو که هستن خوش ندارن ولی باز با این حال خیلی ها از این جایی که خوش ندارن دل هم نمیتونن بکنن! ولی من میتونم!

I love you PMC

بندرلنگه داشتن ماهواره ها رو جمع میکردن

پیرزن همسایه خالم به ماموره میگه: "ننه منکه سنی ازم گذشته که بخوام برم فیلمای بد بد ببینم

از تموم فیلمهای ماهواره میشینم فقط فیلم همون دختری که کور شده رو می بینیم

اگه اونم بخواین ازم بگیرین میزنم دستتو قلم میکنم!"

معرفت واقعی

بچه های محلمون دوستای خوبی هستن

همیشه باهمن چه توی فوتبال چه توی کار

وضع مالی خوبی هم ندارن

اکثرشون کارگری ساختمون میکنن

تازگی با هم یه قراری گذاشتن

که هرکدوم از بچه ها خواست خونه بسازه برن کمکش و مجانی کار کنن

بعد از افطار دیدم تو خونه همسایمون نورافکن روشنه

بچه های محله که 20 نفری میشدن دسته جمعی مشغول کار بودن

هر کی یه گوشه کارو گرفته بودو با جدیت کار میکرد

ظرف چن ساعت گذشته یک و نیم متر از خونه رو بالا آوردن

آفرین به معرفتشون

آفرین به تصمیمشون

اگه همه انقدر با معرفت و خوشفکر بودن چه دنیای قشنگی داشتیم...

مسافرکش ها به بهشت نمی روند 3

از بندر لنگه میخواستم برم بندر خمیر.راننده اومد و اول کرایه هاشو جمع کرد

مردی که لباس بلوچی پوشیده بود بهش یه ایران چک 50 تومنی داد اونم بقیشو برگردوند

بیشتر به نظر پاکستانی میومد...

موقع سوار شدن رانندهه دید که گرمه و همه معطلن گفت من بدون 5 تا مسافر حرکت نمیکنم!

هر چه گفتیم که حق نداری سوار کنی و جا تنگ میشه و... فایده نداشت

بلاخره از روی ناچاری دونفر راضی شدنو جلو نشستن

خواستم وسایلمو بزارم صندوق عقب جا نداشت آخه پر از جنس قاچاق کرده بود

مجبور شدم ساک و سایلمو تا بندر خمیر روی پام بزارم

چند کیلومتر که از که از شهر دور شدیم راننده قیافه جدی ای گرفت و رو کرد به بلوچه

گفت: کجایی هستی؟

-بچه زاهدانم

-دروغ میگی معلومه پاکستانی هستی!میخوای تحویلت بدم؟

فهمیدم برا اون 50 تومنی دندون تیز کرده

بلوچه فوری کارت ملیشو در آورد و نشونش داد

راننده ضایع شد! حالا داشت هی ماسمالی میکرد

من که دیگه حسابی داغ کرده بودم بازم سعی کردم خودمو کنترل کنم

فقط بهش گفتم میشه انقد حرف نزنی بجاش صدای پخشو زیادتر کنی؟

امان از این مسافر کشا!

افطار با طعم فارسی وان

میگم:میشه الان که دور سفره افطار نشستیم بزنی یه کانالی که دعا و قران میخونه؟

میگه:باشه

تا اذان داد و مشغول افطار شدیم میبینه حواسم نیس باز میزنه همون کانال

واقعا دم فارسی وانی ها و کانالای امثالش گرم

هر هدفی داشتن خوب بهش رسیدن!


پ.ن:وقتی مهمونی زبونت بستس

انسان بزرگ

"یه مرد خوب دایره ای میکشه و زن و بچه هاشو توش قرار میده

مرد خوبتر دایره ای بزرگ تر میکشه و علاوه بر اونا،خواهرو بردار و مادرو پدرشو هم توی محدودش جا میده

اما یک انسان بزرگ دایره ای خیلی خیلی بزرگتر میکشه..."


"فیلم 10000b.c"

ای قوم به حج رفته...

الان فرودگاه بودم .کلی شلوغ بود

یه عده پسر مو فشن و دخترای تریپ خفن هرکدوم با یه دسته گل توی دستشون وایساده بودن

جداً فکر کردم حتما جدیدا پرواز لندن یا نیویورک به بندر افتتاح شده

جلو رفتم دیدم نه، پرواز حاجی ها از مکه ست!

حاجیا هرکدوم با دوتا گاری پراز چمدونای رنگ وارنگ وارد شدند

خانومی رو توی جمع دیدم که هفتا چمدون همراش داشت!!!

یادم رفت بپرسم وقت هم کردن برن خونه خدا یا از دور براش دست تکون دادن!

یادمه قدیما سوغات حج خرما و آب زمزم و تسبیح بود

اما مثل اینکه تازگی چیپس پرینگلز و لوازم آرایشی جاشو گرفته

موتور سوار

یه بار جستی ملخک

دو بار جستی ملخک

بلاخره کف آسفالت می چسبی ملخک!

یک گل

وجود یه گل توی بیابون هیچ فایده ای نداره

نه بیابونو گلستان میکنه نه چیزی عوض میشه

تنها ممکنه با دیدنش یه لبخندی به لبات بیاره

دیشب بندر لنگه بودم وارد یه سوپری شدم

یه پسر بچه با یه لباس کهنه بلوچی هم اومد تو مغازه

صد تومن پول هم توی مشتش بود رفت یه دونه کیک برداشت

مغازه داره از پشت دخل بلند شد رفت یه ابمیوه برداشت داد بهش.

پسره به پول توی مشتش نگاه کرده بعد به ابمیوهه

مرده گفت پول نمیخواد عمو جون بخور نوش جونت

بچه دستشو دراز کرد صدتومنو بده. مغازه داره با مهربونی گفت بزار تو جیبت نمیخواد

بعد مدتها لبخندی اومد رو لبام...

اگه همچین آدمای گلی زیاد داشتیم دنیامون گلستان میشد

بی بی

وقتی که پیر شد دیگه مهم نیست کی بوده

هیچ کس به حرفاش توجه نمیکنه

وقتی که پیر شد  دیگه مهم نیست غرور داشته

هیچ کس بهش احترام نمیذاره

وقتی که پیر شد دیگه مهم نیست دل داشته

هیچ کس به پای دلتنگی هاش نمیشینه

وقتی که پیر شد دیگه مهم نیست چه کارایی کرده

هیچ کس زحماتشو یاد نمیاره

تنها یه گوشه  کز میکنه

تا بمیره...

وقتی مرد دو روز غصه می خورن

بعد ساده لوحانه میگن با نبودنش کنار اومدیم

آیا با این بلاهایی که قراره وقت پیری سر خودت بیاد هم میتونی کنار بیای؟

می تونی؟...


پی نوشت:امروز مادربزرگی که تک تک شبای بچگیمو با شنیدن قصه هاش خوابم برده بود رو از دست دادم

هنرمند

در این پست برخلاف بقیه پستام راجب دوتا خواننده نوشتم

در صورت تمایل به ادامه مطلب مراجعه کنین

ادامه مطلب ...

غیرت

امروز رویدر بارون خوبی اومد.منم به سفارش داییم با گوشیم داشتم از سیل و آبگرفتگی ها فیلم میگرفتم.خونه که اومدم یکی در خونمونو زد.مامانم رفت دم در، یه اقای عصبانی پشت در بود. به مامانم میگه این ماشین دم در مال شماست؟ میگه اره چطور مگه؟میگه پسرتون از زن من فیلم گرفته!!

مامانم منو صدا کرد اومدم. اقاهه با عصبانیت میگه چرا از زن من فیلم گرفتی؟میگم تو اصلا کی هستی؟ زنت اصلا کیه؟ کجا بودی که من ازتون فیلم گرفتم؟میگه تو جاده با ماشین داشتین میرفتین منو زنم کنار جاده بودیم متوجه شدم دوربین موبایلت روشنه فیلم میگیری!!شما تصور کنین من تو ماشین بودم ماشینم داشته با سرعت میرفته روی دوربینمم یه طرف دیگه بوده اون اقا فقط چون فقط یه لحظه دیده که دوربین موبایلم روشنه غیرتی شده!!! فیلمو نشونش دادم گفتم اینو میگی؟نگاه کرد دید هیچی توش نیس نه زنش نه حتی خودش ضایع شد ولی از رو نرفت میگه همینم پاک کن!دهنمو پر کردم که خیلی چیزا بهش بگم اما هیچی نگفتم. فیلمو پاکش کردم.مادرم که کنارم ایستاده بود دعواش کرد اونم در جواب گفت من زنمو حتی نذاشتم بره عروسی خواهرش که مبادا مردم نگاش کنن!!!بعدشم بدون عذر خواهی گاز موتورشو گرفتو رفت

واقعا متاسفم برای این سری ادمای بیشعور و نفهم.نفهمه نه بخاطر اینکه بهم تهمت زده نه بخاطر اینکه بهم اهانت کرده بلکه بخاطر این طرز فکر احمقانش.بخاطراین به اصطلاح غیرت مزخرفش.واقعا متاسفم برای جامعمون که هنوز یه همچین ادمایی توش پیدا میشن.واقعا متاسفم برای خودم

از رنجی که می بریم

درد های من دقیقا از زمانی آغاز شد که حس کردم کم کم دارم می فهمم

قانون دنیا:کمتر بفهم بهتر زندگی کن

سوژه

سربازی که بودم یه روز با بچه ها دور هم نشسته بودیم و از وضعیت بد سربازی می گفتیم

یکی از سربازا عصبانی شد و گفت:نه اصلنم بدنیس خیلیم خوبه!

اینجا غذا میدن پول میدن تازه دستشویی هم داره!!

حالا عوضش روزی 12 ساعت پست هم میدیم اینکه بد نیس

بنده خدا معلوم نبود از کجا اومده بود که هیچکدوم از اینارو نداشته!

بعد از اون سوژه شده بود هرکی از سربازی شکایت میکرد میگفتیم خیلیم خوبه دستشویی داره...


پ.ن: خیلیم خوبه یارانه میدن،مرغ تعاونی میدن عوضش یکم جرواجر میشیم اینکه بد نیس!


احساست منو کشته

داشتم اینترنت گردی میکردم چشمم به این مطلب خورد:

"کلیپ فوق العاده غم انگیز و تاسف بار از صحنه ی مرگ طاهر در فیلم ستایش"

آخ آخ جیگرم کباب شد واقعا

این همه ادم واقعی مردن و به کشتن دادن کسی همچین تیتری نزد!

قسمت جالب تر نظرات پستش بود

یکی میگفت با دیدنش کلی گریه کردم

یکی دیگه میگفت الان که دارم نظر میدم نفسم بالا نمیاد!

یکی میگفت اون شب از غصه خوابم نبرده...

حالا همونا اگه توی خیابون ببینن یکی داره میمیره ککشونم نمیگزه

به جون خودم!

والا...

پ.ن1:این روزها همه ی احساسا فقط برای شخصیت های تلویزونی خرج میشه!

پ.ن2:لینکشو نذاشتم چون میدونم خیلیا بی جنبه ان

لطف بزرگ

وقتی که کسی بهت اهانت میکنه

لطف بزرگی بهت کرده

چون یادت میاره اهانت کردن تا چه حد ممکنه حال آدمو بد کنه

به هر حال

منکه دوس ندارم کسی از این لطف ها بهم بکنه

ولی شاید گاهی یادآوریش برای بعضیا خوب باشه...

مسافرکش ها به بهشت نمی روند 2

تهران بودم سوار اتوبوس شدم

به اولین ایستگاه که رسیدیم پیرزنی خواست پیاده شه

اما از اونجایی که نا و توان نداشت کمی معطل کرد

راننده هم حرکت کرد و پیرزن بیچاره نقش بر زمین شد

راننده ایستاد و هر چه فحش ناموسی تو زندگیم به گوشم خورده بود یکجا نثار پیرزن کرد

پیرزن با بدبختی بلند شد و خواست چیزی بگه

اما رانندهه با فحشاش بهش مهلت نداد

پیرزن اشکش سرازیر شد چادرشو جلو چشمش گرفت و همونجا نشست

هیچ یک از مسافرا هیچ اعتراضی نکردن

شاید برای منه دهاتی این چیزا غیر عادی بود...

شازده کوچولو 2


"راستش من دوست دارم دیگران مشکلات مرا جدی بگیرند!"

مهر مادری

بندر کنار ساحل قدم میزدم

واقعا لذت می بردم از این همه مهر و عطوفتی که بین مادرها و فرزندان خردسالشون بود

مادرایی که بچهاشونو با وازه های محبت آمیزی صدا میکردن

مثل:

کره خر

توله سگ

کثافت

آشغال

بیشعور

بتمرگ

بمیری

و یه سری کلمات دیگه که یادم نمیاد

شازده کوچولو1

به قول روباه توی کتاب شازده کوچولو:


"همیشه یک جای کار می لنگد!"

در حال انجام وظیفه

دیروز از بازار قدیم بندر رد میشدم

همینطور که میگذشتم یکی پاسور سی دی کنان از بغلم رد شد

ده متر جلوتر یکی قمار راه انداخته بود

چند متر اونطرفتر یکی با قیافه معیوبش وایساده بود میگفت داروی اعتیاد!

با خودم گفتم کسی نیس اینارو جمع کنه واقعا؟

به بازار نیلی که رسیدم یه ون پلیس وایساده بود با چهارتا سرباز و چنتا خواهر بسیجی

داشتن با جدیت تمام بی حجاب های منکراتی عامل فساد جامعه رو میگرفتن

دیدم بنده خداها به کارای مهم تری مشغولن حق دارن به این موضوعات پیش پا افتاده نرسن!

IRAN vs JAPAN

این عکس برنده بهترین پوستر "زاپن پس از فاجعه"است

اما بنظر من اگه از بالا به پایین توجه شه میتونه برنده بهترین پوستر"ایران پس از یارانه"بشه!

ماه گرفتگی

زن داییم میگه قدیما هر وقت ماه گرفتگی میشده میگفتن زنا باید مهرشونو حلال کنن تا رفع بشه

اونا هم از ترس ماه گرفتگی بی برو برگرد حلال میکردن

اما امروزه هر کی مرده بره به زنش همچین حرفی بزنه!

تازه الان فهمیدم وقتی میگن قدیما بهتر بود یعنی چی!!

اداره گذرنامه

سه بار تو زندگیم اداره گذرنامه رفتم و سه اتفاق مسخره برام افتاد:

دفعه اول ده سال پیش بود اصلا داخل راهم ندادن چون آستین کوتاه پوشیده بودم!!!

دفعه دوم دوسال پیش بود رفتم بهم گفتن به مدت 108 سال ممنوع الخروجم!!!

دفعه سوم چن روز پیش بود که آقای مسئول بجای سال 90 زده بود 89 هرچه ریسیده بودم پنبه شد!!!

گزارش تلویزیونی

پنجشنبه شبکه سه بعد از خبر ۲۲:

تلویزیون صحنه تصادفی رو نشون میده

خانومی بهمراه دخترش تصادف کردن و ماشینشون واژگون شده

دختر بچه از ماشین پرت شده بیرون و زنده مونده اما مادرش کشته شده

خبرنگار احمق اون دختر ۴-۵ ساله رو وایسونده بغل جسد مادرش داره ازش گزارش میگیره!!!!

خبرنگار کودن:اسمت چیه؟

دختر بچه(با گریه):نازنین

خبرنگار احمق:چی؟!

دختر:نازنین

خبرنگار نفهم: تو هم توی ماشین بودی؟

دختر سرشو تکون میده به معنی آره

خبرنگار بی شعور:اون مامانته؟!

دختر نگاهی به جسد مادرش میکنه که پارچه سفیدی روش کشیدن و گریه اش بیشتر میشه!

خوشبختی

از زندگی گله میکردم که این خوشبختی که میگن کی میرسه؟!

پدرم گفت: اون خوشبختی که تو دنبالشی هیچوقت!

گفت:خوشبختیو میتونی لابه لای همین بدبختی ها پیدا کنی

خوشبختی لحظه ایه. همیشگی نیست!

این حرفش بدجوری منو به فکر برد...

فکر کنم حق با اونه

آزمون استخدامی

شرکت فولاد هرمزگان میخواد 289 نفر نیرو جذب کنه

البته بصورت قراردادی!

متقاضیان باید در وهله اول 15000 تومن پول به حساب بریزن

با احتساب اینکه اگر 20000 نفر در آزمون شرکت کنن ،شرکت عزیز فولاد 300میلیون تومن خالص کاسب شده!

شش ماه نشده دوباره یه عده از نیروی قراردادیشو رو اخراج میکنه

و دوباره آزمون و دوباره سود خالص!

واین چرخه ادامه داره...

البته تازگی خیلی شرکت ها به همین صرافت افتادن

فکر خوبیه ها

دمشون گرم!

پ.ن1:چه میکنه این فولاد!(با صدای عادل)

پ.ن2:بیا بریم یه شرکت ثبت کنیم، آزمون استخدامی راه بندازیم!سودشم 50-50

روز نه هزار و یکصد و سی و یکم:

حرف هایم را میخورم

جز دو کلمه:


تولدم مبارک

انجمن متکدیان

به نظر من گداها کاملا سازمان یافته کار میکنن و حتما برای خودشون انجمن دارن که اونجا برای هر کدوم حوزه کاری و نحوه گدایی رو مشخص میکنن!

قشم که بودم هشتاد درصد کسایی که وارد مغازه میشدن گداها بودن که هر کدوم هم به سبک سیاق خاص خودشون اینکارو انجام میدادن و هیچکدوم به تقلید از اون یکی گدایی نمیکرد

با توجه به تعددشون متقابلا سبکای زیادی هم وجود داشت مثلا:

  • یکی با قیافه ای خندون میومد و وقتی صد تومن پول بهش میدادی انقد خوشحال میشد و ذوق میکرد که با خودت میگفتی دفعه بعد هزار تومن بهش میدم ببینم چیکار میکنه!                  
  • یکی دیگه کاملا برعکس به شدت عصبانی میومد داخل و طلب پول میکرد و اگه بهش نمیدادی چند تا فحش آبدار نثارت میکرد از اونجا که پیر و داغون بود کاریشم نمیشد کرد مجبور بودی پول بدی که فحش نخوری!
  • یکی میومد و با وقاحت تمام میگفت پولمو بده عجله دارم میخوام برم! با خودت میگفتی حتما ارث باباش پیشت مونده خودت خبر نداری!
  • یکی فقط مواقعی که سرت شلوغ بود پیداش میشه و کنه بازی در میاورد و مجبور بودی چیزی بدی که شرشو بکنه از اونجا!
  • یکی کاملا مودبانه میومد طلب پول میکرد حتی اگه بهش نمیدادی کلی دعای خیرت میکرد و میرفت و دلت به رحم میومد صداش میکردی برگرده و یه چیزی بهش میدادی!
  • یه زنه هم با یه صدای رنجور و نالون میومد که دل سنگ آب میشد!(یه روز وقتی داشت با همکارش صحبت میکرد صدای واقعیشو شنیدم از بس کلفت بود به زن بودنش شک کردم!)
  •  یکی از حمایت زنان بی سرپرست میومد که هیچ کارتی یا چیزیم نداشت یا انجمن ناشنوایان و یا با نامه دکتر میمومدن یا چلاق بازی در میاوردن خلاصه همش فرق میکرد

جالب اینجاست که شهر به شهر جزیره قشمو میرفتن و برای هر کدوم از شهرا یه روز خیرات تعیین کرده بودن. از سر جزیره میگرفتن تا درگهان که روز چهارشنبه بود و قشم پنجشنبه. جمعه هم روز استراحت و شمردن پولا!

پ.ن: چرا افغانی بدبخت کارگرو از سر کار ساختمانی میگیرن و میفرستن کشورشون ولی کسی کاری به کار این گداهای کثیف و سمج پاکستانی (که مطمئنا بدون مجوز اومدن) نداره؟!

میگن...

میگن زمین فرودگاه قدیدم قشم که مرکز شهر قرار داره 27 میلیارد تومن(270.000.000.000 ریال!) فروخته شده

میگن دو نفر شهرستانی و دو نفر بومی شریک شدن خریدن

میگن خریداراش فقط عروسک خیمه شب بازی بودن

میگن عروسک گردانش دست راست آقای رئیسه

میگن به بهونه زدن زنگ خلیج فارس بلند شد اومد قشم و مستقیم رفت سر وقت زمینه

میگن وقتی که از قشم رفت زمین فرودگاه و پیتزا پانه و سینما دریا فروخته شده بود

مردم زیاد میگن

شما نشنیده بگیرید...

سوال اول:اون چیه زیاده؟

سوال دوم: اون چیه باریکه؟

سوال سوم:اون چیه بلنده؟

جواب به ترتیب:زورشون-گردنمون-دیوار حاشا

پارادوکس

کسی که اشتباهاتمونو می بینه و لبخند میزنه و تاییدمون میکنه آدم خوب و دوست داشتنیه

کسی که اشتباهاتمونو می بینه و ناراحت میشه و میگه که خودمونو اصلاح کنیم آدم بدیه. دشمن ماست.حسوده! چشم دیدن خوشیای مارو نداره !اصلا کلا با ما پدر کشتگی داره! اون آدم مزخرف مغرور هیچی نفهم!


همراه اول

من هرجور فکر کردم سردر نیاوردم این شرکت عزیز همراه اول چرا انقد جولان میده و هیچکس نمیگه:

  • بر اساس بررسی‌های صورت گرفته توسط سازمان بازرسی کشور هزینه هر پیامک برای مخابراتی‌ها تنها 4 ریال (0.4 تومن!!) تمام می‌شه پس چرا انقد گرونه؟!
  • برای هر سیم کارت دائمی این شرکت 180 هزار تومن ودیعه کشیده رو قیمتش.که با همین پول ودیعه هاست گردنشو کلفت کرده! پس چرا یه قبض 20 هزار تومنی دو روز پرداخت نشه قطع میشه؟!
  • افزایش غیرقانونی پیامک لاتین از سال86 تا حالا در حال بررسیه پس کی به نتیجه میرسه اونوقت؟!
  • یادمه چن سال پیش یکی از مسئولین همین شرکت در یک برنامه تلویزیونی گفت که هرچه میزان ارسال پیامک رشد کنه به همون تناسب قیمتش پایین میاد الان به طور متوسط ایرانیا روزی200 میلیون پیامک میفرستن که میشه به عبارتی 73 میلیارد در سال پس چرا هنوز قیمتا تغییر نکرده؟!
  • یه کارت شارز دو هزار تومنی در حالت خوبش 2300 فروش میره تازه اونم 1900 تومن بیشتر شارز نمیشه کجای دنیا اینجوریه اخه؟!همراه اول سود میکنه ملت بدبخت مالیات بدن؟!
  • جناب همراه اول فرمودن هر پیامکی که به مقصد نرسه پولش به حساب بیت المال واریز میشه(!!!!)شما زحمت نکش به حساب همون شخصی که پیامو ارسال کرده بریز حق الناس یقتو نگیره جونم!!

پ.ن :اینجا هم سر بزنید خوندنش خالی از لطف نیست