اسطوره

اگر خدا می خواست من هم مثل تو فکر کنم ، تو را نمی آفرید

اسطوره

اگر خدا می خواست من هم مثل تو فکر کنم ، تو را نمی آفرید

هنگامی که اندوه من به دنیا آمد

هنگامی که اندوه من به دنیا آمد از او پرستاری کردم و با مهر و ملاطفت نگاهش داشتم.
اندوه من مانند همه چیزهای زنده بالا گرفت و نیرومند و زیبا شد، و سرشار از شادی های شگرف.
من و اندوهم به یکدیگر مهر می ورزیدیم، و جهان گرداگردمان را هم دوست می داشتیم، زیرا که اندوه دل مهربانی داشت و دل من هم از اندوه مهربان شده بود.
هر گاه من و اندوهم با هم سخن می گفتیم، روز هامان پرواز می کردند و شب هامان آکنده از رویا بودند، زیرا که اندوه زبان گویایی داشت، و زبان من هم از اندوه گویا شده بود.
هر گاه من واندوهم با هم آواز می خواندیم، همسایگان ما کنار پنجره هاشان می نشستند و گوش می دادند، زیرا که آوازهای ما مانند دریا ژرف بود و آهنگ هامان پر از یادهای شگفت.
هر گاه من و اندوهم با هم راه می رفتیم، مردمان ما را با چشمان مهربان می نگریستند و با کلمات بسیار شیرین با هم نجوا می کردند. بودند کسانی که از دیدن ما غبطه می خوردند.، زیرا که اندوه چیز گرانمایه ای بود و من از داشتن او سر فراز بودم.
ولی اندوه  من مرد، چنان که همه چیزهای زنده می میرند، و من تنها مانده ام که با خود سخن بگویم و با خود بیندیشم.
اکنون هر گاه سخن می گویم سخنانم به گوشم سنگین می آیند.
هر گاه آواز می خوانم همسایگانم برای شنیدن نمی آیند.
هرگاه در کوچه راه می روم کسی به من نگاه نمی کند.
فقط در خواب صداهایی می شنوم که با دل سوزی می گویند : ببینید، این خفته همان مردی ست که اندوهش مرده است.

نظرات 4 + ارسال نظر
دختر رویدری دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 05:53 ب.ظ http://2khtarrooydre.blogfa.com/

سلام
قشنگ بود
به منم سر بزن .

یه آشنا سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:27 ب.ظ

سلام بر مهندس جوان و کوچک ما
تا جایی که من ازت سراغ دارم به خواب خیلی علاقه داری پس قابل قبوله که در خواب صداهایی مثل اینکه نوشتی بشنوی

یه مدتی ننوشتی بابا اینقدر بین مطالبات فاصله نذار خشته میشیم بهت سر بزنیم
در ضمن در انتخاب مطالبت دقت کن زیاد از عشق می نویسی کلک نکنه عاشقی و ما بی خبریم مواظب باش کجایی و در چه موقعیتی و تازه چه کسی ؟

یه مقدار بشتر در زمینه کامپیوتر کار کن علی الخصوص با برنامه های تخصصی رشته خودت
برای این جلسه بسه

دختر خاله شنبه 18 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:08 ق.ظ

ببینم این آشنا کی یه؟
خودت میشناسیش؟

Barannn جمعه 9 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:49 ق.ظ

و باز هم جبران..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد