وجود یه گل توی بیابون هیچ فایده ای نداره
نه بیابونو گلستان میکنه نه چیزی عوض میشه
تنها ممکنه با دیدنش یه لبخندی به لبات بیاره
دیشب بندر لنگه بودم وارد یه سوپری شدم
یه پسر بچه با یه لباس کهنه بلوچی هم اومد تو مغازه
صد تومن پول هم توی مشتش بود رفت یه دونه کیک برداشت
مغازه داره از پشت دخل بلند شد رفت یه ابمیوه برداشت داد بهش.
پسره به پول توی مشتش نگاه کرده بعد به ابمیوهه
مرده گفت پول نمیخواد عمو جون بخور نوش جونت
بچه دستشو دراز کرد صدتومنو بده. مغازه داره با مهربونی گفت بزار تو جیبت نمیخواد
بعد مدتها لبخندی اومد رو لبام...
اگه همچین آدمای گلی زیاد داشتیم دنیامون گلستان میشد
وقتی که پیر شد دیگه مهم نیست کی بوده
هیچ کس به حرفاش توجه نمیکنه
وقتی که پیر شد دیگه مهم نیست غرور داشته
هیچ کس بهش احترام نمیذاره
وقتی که پیر شد دیگه مهم نیست دل داشته
هیچ کس به پای دلتنگی هاش نمیشینه
وقتی که پیر شد دیگه مهم نیست چه کارایی کرده
هیچ کس زحماتشو یاد نمیاره
تنها یه گوشه کز میکنه
تا بمیره...
وقتی مرد دو روز غصه می خورن
بعد ساده لوحانه میگن با نبودنش کنار اومدیم
آیا با این بلاهایی که قراره وقت پیری سر خودت بیاد هم میتونی کنار بیای؟
می تونی؟...
پی نوشت:امروز مادربزرگی که تک تک شبای بچگیمو با شنیدن قصه هاش خوابم برده بود رو از دست دادم
در این پست برخلاف بقیه پستام راجب دوتا خواننده نوشتم
در صورت تمایل به ادامه مطلب مراجعه کنین
ادامه مطلب ...
امروز رویدر بارون خوبی اومد.منم به سفارش داییم با گوشیم داشتم از سیل و آبگرفتگی ها فیلم میگرفتم.خونه که اومدم یکی در خونمونو زد.مامانم رفت دم در، یه اقای عصبانی پشت در بود. به مامانم میگه این ماشین دم در مال شماست؟ میگه اره چطور مگه؟میگه پسرتون از زن من فیلم گرفته!!
مامانم منو صدا کرد اومدم. اقاهه با عصبانیت میگه چرا از زن من فیلم گرفتی؟میگم تو اصلا کی هستی؟ زنت اصلا کیه؟ کجا بودی که من ازتون فیلم گرفتم؟میگه تو جاده با ماشین داشتین میرفتین منو زنم کنار جاده بودیم متوجه شدم دوربین موبایلت روشنه فیلم میگیری!!شما تصور کنین من تو ماشین بودم ماشینم داشته با سرعت میرفته روی دوربینمم یه طرف دیگه بوده اون اقا فقط چون فقط یه لحظه دیده که دوربین موبایلم روشنه غیرتی شده!!! فیلمو نشونش دادم گفتم اینو میگی؟نگاه کرد دید هیچی توش نیس نه زنش نه حتی خودش ضایع شد ولی از رو نرفت میگه همینم پاک کن!دهنمو پر کردم که خیلی چیزا بهش بگم اما هیچی نگفتم. فیلمو پاکش کردم.مادرم که کنارم ایستاده بود دعواش کرد اونم در جواب گفت من زنمو حتی نذاشتم بره عروسی خواهرش که مبادا مردم نگاش کنن!!!بعدشم بدون عذر خواهی گاز موتورشو گرفتو رفت
واقعا متاسفم برای این سری ادمای بیشعور و نفهم.نفهمه نه بخاطر اینکه بهم تهمت زده نه بخاطر اینکه بهم اهانت کرده بلکه بخاطر این طرز فکر احمقانش.بخاطراین به اصطلاح غیرت مزخرفش.واقعا متاسفم برای جامعمون که هنوز یه همچین ادمایی توش پیدا میشن.واقعا متاسفم برای خودم
سربازی که بودم یه روز با بچه ها دور هم نشسته بودیم و از وضعیت بد سربازی می گفتیم
یکی از سربازا عصبانی شد و گفت:نه اصلنم بدنیس خیلیم خوبه!
اینجا غذا میدن پول میدن تازه دستشویی هم داره!!
حالا عوضش روزی 12 ساعت پست هم میدیم اینکه بد نیس
بنده خدا معلوم نبود از کجا اومده بود که هیچکدوم از اینارو نداشته!
بعد از اون سوژه شده بود هرکی از سربازی شکایت میکرد میگفتیم خیلیم خوبه دستشویی داره...
پ.ن: خیلیم خوبه یارانه میدن،مرغ تعاونی میدن عوضش یکم جرواجر میشیم اینکه بد نیس!
وقتی که کسی بهت اهانت میکنه
لطف بزرگی بهت کرده
چون یادت میاره اهانت کردن تا چه حد ممکنه حال آدمو بد کنه
به هر حال
منکه دوس ندارم کسی از این لطف ها بهم بکنه
ولی شاید گاهی یادآوریش برای بعضیا خوب باشه...
تهران بودم سوار اتوبوس شدم
به اولین ایستگاه که رسیدیم پیرزنی خواست پیاده شه
اما از اونجایی که نا و توان نداشت کمی معطل کرد
راننده هم حرکت کرد و پیرزن بیچاره نقش بر زمین شد
راننده ایستاد و هر چه فحش ناموسی تو زندگیم به گوشم خورده بود یکجا نثار پیرزن کرد
پیرزن با بدبختی بلند شد و خواست چیزی بگه
اما رانندهه با فحشاش بهش مهلت نداد
پیرزن اشکش سرازیر شد چادرشو جلو چشمش گرفت و همونجا نشست
هیچ یک از مسافرا هیچ اعتراضی نکردن
شاید برای منه دهاتی این چیزا غیر عادی بود...
بندر کنار ساحل قدم میزدم
واقعا لذت می بردم از این همه مهر و عطوفتی که بین مادرها و فرزندان خردسالشون بود
مادرایی که بچهاشونو با وازه های محبت آمیزی صدا میکردن
مثل:
کره خر
توله سگ
کثافت
آشغال
بیشعور
بتمرگ
بمیری
و یه سری کلمات دیگه که یادم نمیاد