جهان سوم جاییه که داروخونه هاش بجای بقیه پولت سر خود قرص بدون تجویز بهت میدن!
پ .ن: پیشنهاد میکنم مردم بجای واژه "دارو خانه" از کلمه "سوپر دارو" استفاده کنند چون این اسم خیلی برازندشه
وقتی درگیری پیش میاد
و دو نفر شروع میکنن به زدن همدیگه
وسط دعوا هیچ نمیدونن که کی به اون یکی بیشتر ضربه وارد کرده
فقط وقتی دست از جدال برمیدارن تازه میفهمن چقدر بی جان و داغون شدن
مخصوصا اگه توی اون درگیری به جای مشت از کلمات استفاده بشه!
دنیا به طرز کنایه آمیزی مسخرست
آدم گاو رو میکشه
از چرم گاو زین درست میکنه
میندازه رو کمر اسب
تا از اسب سواری بگیره...
این وسط
بعضی ها گاون که پوستشونو قلفتی می کنن
بعضی ها اسبن که ازشون سواری میگیرن
بعضی ها هم ادعادی آدمیت میکنن!
یه چیزی بهت میگم که تو هیچ کتابی نمیتونی پیداش کنی.
یکی از شروط موفقیت اینه بتونی پاتو بزاری روی صورت دیگران و از روشون رد شی!
اگه نمیتونی دنبالش نباش
قانع باش
به همین چیزی که داری
به همین چیزی که هستی!
ما هر چقدر هم شبیه اطرافیانمون باشیم توی خودمون یه موجود ناشناخته ایم.موجودی هستیم که درون تاریکی غار افکارمون زندگی میکنیم و کسی رو هم به داخلش راه نمیدیم.حرفامونو میکشیمو می بلعیم تا توی این تاریکی دوام بیاریم.حاضر نیستیم از این غار بیرون بیاییمو اونی که هستیمو به دنیا نشون بدیم.همیشه نگران اینیم که مبادا حقیقت افکارمون کسیو برنجونه مبادا سوء برداشتی بشه مبادا رفتاری نشون بدیم که نظر مثبت دیگران راجع به ما عوض بشه.چقدر دردناک و ترسناکه این فکر که اطرافیانمون کسی نیستند که نشون میدن.اینکه این لبخند و محبتی که نثارمون میشه فقط تظاهر باشه!اینکه به ظاهر تایید بشیم و در باطن تحقیر!
چند بار شده حرفمونو بخوریم؟خلاف عقیدمون نظر بدیم؟چند بار خودمون نبودیم؟!
من همیشه سعی کردم رک باشم. سعی کردم خود واقعیم باشم.وقتی از چیزی خوشم نمیاد بگم،تظاهر نکنم.وقتی حرفی دارم بیان کنم. چوبشم زیاد خوردم.بارها گفتن مغرورم گفتن نرمال نیستم.بلاخره اینها تبعات خلاف جریان شنا کردنه.من دنبال رضایت دیگران نبودمو نیستم هیمنکه خودم از خودم رضایت داشته باشم همینکه اصولمو حفظ کنم برام کافیه.اصولی که شاید برای دیگران غیر اصولی باشه.
پ.ن:هرکسی توی زندگیش یه اصولی داره،پایبندی یا عدم پایبندی به اونا بیانگر اینه که شخصیتت قویه یا متزلزل!
بنظرتون دیدن صحنه جون دادن یه آدم چقدر جذابه؟
یعنی اونقدر جذاب هست که 10هزار نفر آدم قبل از اینکه آفتاب بزنه بلند شن برن توی سرما بشینن تا یکیو بیارن اعدام کنن؟
حتما همینطوره وگرنه اینهمه ادم نمی اومدن؟میومدن؟!
باید خیلی تماشایی باشه فکرشو بکن طرف حلق آویزه داره جون می کنه دست و پا میزنه تقلا میکنه آخر سر ناامیدانه میمیره
خداییش جالب نیست؟
این اتفاق همین امروز صبح افتاده...
آقای رسانه ملی سوالی داشتم خدمتتون:
شما مارو چیز فرض کردی؟!
یا مستند پخش نکنید یا خیرسرتون پخش میکنید که مثلا شعور ملتو بالاببرین،زارت نزنین تو همون شعور کذایی که ما فکر کنیم گوسفند تشریف داریم.مستند انسان و فضا پخش کردین بعد میاین پرچم آمریکا رو روی بازوی فضانورد ها شطرنجی می کنین؟اونم نه توی یه صحنه بلکه توی تمام صحنه های برنامه؟ این یعنی چی اخه؟ یعنی آبو ریختین اونجایی که می سوزه؟!
یکی از دوستام تعریف میکرد میگفت
توی سینما پسر نوجوان نابینایی با مادرش اومده بود فیلم ببینه(بشنوه)
ردیف پشت سریشون چنتا احمق نشسته بودن
شروع کردن به مسخره کردن پسره
انقد بهش خندیدن و مسخرش کردن که اونا طاقت نیاوردن و بلند شدن رفتن
همش خودمو جای پسره و مادرش میذارم که چه حسی داشتن اون لحظه
پ.ن:وقتی یکی زمین میخوره همه بهش میخندن من هیچ وقت نفهمیدم کجای این موضوع خنده داره!
توی روز روشن در یک جای شلوغ از یه جوون زورگیری کردن
ملت فقط وایساده بودن نگاه میکردن
وسط میدون جلو چشم همه یکیو کشتن
ملت فقط وایساده بودن نگاه میکردن و فیلم میگرفتن
یکی تو ماشین زنده زنده سوخت
ملت فقط وایساده بودن نگاه میکردن و فیلم میگرفتن
صدای نعره اومد،دعوا شده بود
ملت فقط وایساده بودن نگاه میکردن
همچین آدمایی هستیم ما!
ملت ایستاده!
همشون یه گوشه خیابون نشستن
از اول صبح تا الان که عصره
توی گرما
منتظرن یکی بیاد بگه چنتا کارگر لازم دارم
شاید سهمش بشه بره حمالی کنه
کسی محل سگ بهشون نمیده
کسی ادم حسابشون نمیکنه...
اون کارگرای بد بخت
شاید سواد نداشته باشن
شاید از فرهنگ و تمدن چیزی ندونن
شاید کثیف و بد بو باشن
شاید از شهر و کشور ما نباشن
ولی هر چی باشه ادمن
میفهمی ؟!
این دلیل نمیشه مث حیوون باهاشون برخورد کنیم
اونا یه عده ادم بدبختن که با بدبختی دارن یه لقمه نون در میارن...
میگم:میشه الان که دور سفره افطار نشستیم بزنی یه کانالی که دعا و قران میخونه؟
میگه:باشه
تا اذان داد و مشغول افطار شدیم میبینه حواسم نیس باز میزنه همون کانال
واقعا دم فارسی وانی ها و کانالای امثالش گرم
هر هدفی داشتن خوب بهش رسیدن!
پ.ن:وقتی مهمونی زبونت بستس
در این پست برخلاف بقیه پستام راجب دوتا خواننده نوشتم
در صورت تمایل به ادامه مطلب مراجعه کنین
ادامه مطلب ...
امروز رویدر بارون خوبی اومد.منم به سفارش داییم با گوشیم داشتم از سیل و آبگرفتگی ها فیلم میگرفتم.خونه که اومدم یکی در خونمونو زد.مامانم رفت دم در، یه اقای عصبانی پشت در بود. به مامانم میگه این ماشین دم در مال شماست؟ میگه اره چطور مگه؟میگه پسرتون از زن من فیلم گرفته!!
مامانم منو صدا کرد اومدم. اقاهه با عصبانیت میگه چرا از زن من فیلم گرفتی؟میگم تو اصلا کی هستی؟ زنت اصلا کیه؟ کجا بودی که من ازتون فیلم گرفتم؟میگه تو جاده با ماشین داشتین میرفتین منو زنم کنار جاده بودیم متوجه شدم دوربین موبایلت روشنه فیلم میگیری!!شما تصور کنین من تو ماشین بودم ماشینم داشته با سرعت میرفته روی دوربینمم یه طرف دیگه بوده اون اقا فقط چون فقط یه لحظه دیده که دوربین موبایلم روشنه غیرتی شده!!! فیلمو نشونش دادم گفتم اینو میگی؟نگاه کرد دید هیچی توش نیس نه زنش نه حتی خودش ضایع شد ولی از رو نرفت میگه همینم پاک کن!دهنمو پر کردم که خیلی چیزا بهش بگم اما هیچی نگفتم. فیلمو پاکش کردم.مادرم که کنارم ایستاده بود دعواش کرد اونم در جواب گفت من زنمو حتی نذاشتم بره عروسی خواهرش که مبادا مردم نگاش کنن!!!بعدشم بدون عذر خواهی گاز موتورشو گرفتو رفت
واقعا متاسفم برای این سری ادمای بیشعور و نفهم.نفهمه نه بخاطر اینکه بهم تهمت زده نه بخاطر اینکه بهم اهانت کرده بلکه بخاطر این طرز فکر احمقانش.بخاطراین به اصطلاح غیرت مزخرفش.واقعا متاسفم برای جامعمون که هنوز یه همچین ادمایی توش پیدا میشن.واقعا متاسفم برای خودم
تهران بودم سوار اتوبوس شدم
به اولین ایستگاه که رسیدیم پیرزنی خواست پیاده شه
اما از اونجایی که نا و توان نداشت کمی معطل کرد
راننده هم حرکت کرد و پیرزن بیچاره نقش بر زمین شد
راننده ایستاد و هر چه فحش ناموسی تو زندگیم به گوشم خورده بود یکجا نثار پیرزن کرد
پیرزن با بدبختی بلند شد و خواست چیزی بگه
اما رانندهه با فحشاش بهش مهلت نداد
پیرزن اشکش سرازیر شد چادرشو جلو چشمش گرفت و همونجا نشست
هیچ یک از مسافرا هیچ اعتراضی نکردن
شاید برای منه دهاتی این چیزا غیر عادی بود...
بندر کنار ساحل قدم میزدم
واقعا لذت می بردم از این همه مهر و عطوفتی که بین مادرها و فرزندان خردسالشون بود
مادرایی که بچهاشونو با وازه های محبت آمیزی صدا میکردن
مثل:
کره خر
توله سگ
کثافت
آشغال
بیشعور
بتمرگ
بمیری
و یه سری کلمات دیگه که یادم نمیاد
دیروز از بازار قدیم بندر رد میشدم
همینطور که میگذشتم یکی پاسور سی دی کنان از بغلم رد شد
ده متر جلوتر یکی قمار راه انداخته بود
چند متر اونطرفتر یکی با قیافه معیوبش وایساده بود میگفت داروی اعتیاد!
با خودم گفتم کسی نیس اینارو جمع کنه واقعا؟
به بازار نیلی که رسیدم یه ون پلیس وایساده بود با چهارتا سرباز و چنتا خواهر بسیجی
داشتن با جدیت تمام بی حجاب های منکراتی عامل فساد جامعه رو میگرفتن
دیدم بنده خداها به کارای مهم تری مشغولن حق دارن به این موضوعات پیش پا افتاده نرسن!
پنجشنبه شبکه سه بعد از خبر ۲۲:
تلویزیون صحنه تصادفی رو نشون میده
خانومی بهمراه دخترش تصادف کردن و ماشینشون واژگون شده
دختر بچه از ماشین پرت شده بیرون و زنده مونده اما مادرش کشته شده
خبرنگار احمق اون دختر ۴-۵ ساله رو وایسونده بغل جسد مادرش داره ازش گزارش میگیره!!!!
خبرنگار کودن:اسمت چیه؟
دختر بچه(با گریه):نازنین
خبرنگار احمق:چی؟!
دختر:نازنین
خبرنگار نفهم: تو هم توی ماشین بودی؟
دختر سرشو تکون میده به معنی آره
خبرنگار بی شعور:اون مامانته؟!
دختر نگاهی به جسد مادرش میکنه که پارچه سفیدی روش کشیدن و گریه اش بیشتر میشه!
شرکت فولاد هرمزگان میخواد 289 نفر نیرو جذب کنه
البته بصورت قراردادی!
متقاضیان باید در وهله اول 15000 تومن پول به حساب بریزن
با احتساب اینکه اگر 20000 نفر در آزمون شرکت کنن ،شرکت عزیز فولاد 300میلیون تومن خالص کاسب شده!
شش ماه نشده دوباره یه عده از نیروی قراردادیشو رو اخراج میکنه
و دوباره آزمون و دوباره سود خالص!
واین چرخه ادامه داره...
البته تازگی خیلی شرکت ها به همین صرافت افتادن
فکر خوبیه ها
دمشون گرم!
پ.ن1:چه میکنه این فولاد!(با صدای عادل)
پ.ن2:بیا بریم یه شرکت ثبت کنیم، آزمون استخدامی راه بندازیم!سودشم 50-50
من هرجور فکر کردم سردر نیاوردم این شرکت عزیز همراه اول چرا انقد جولان میده و هیچکس نمیگه:
پ.ن :اینجا هم سر بزنید خوندنش خالی از لطف نیست
اگه دقت کرده باشین بچه های کم سن و سال زیادیو می بینین که توی بازار و کنار خیابون مشغول کارن.بعضیاشون برای خودشون کار میکنن بعضیا هم برا یکی دیگه.بیشتر مورد استفاده از اونا وقتیه که جنسیو که ادم بزرگی نتونه بفروشه میدن اون بچه ها بفروشن.در واقع به نوعی از حس ترحم مردم سواستفاده میکنن.
یه پسر بچه سه چهار ساله ای هست که هر روز توی بازار میچرخه و غذای پارسل میفروشه.غذاش هم انقدر افتضاح و بی کیفیته که حد نداره اما بازاریا چون می بینن بچهه دستشه و میره و میاد دلشون میسوزه و ازش میخرن!
دور و برمونو که نگاه کنیم میببینم بچه های زیادی مثل اون وسیله شدن تا عده ای با استفاده از حس ترحم ما کاسبی کنن!
یاد اون داستان افتادم که: "روزی مردی کودکی رو میبینه که یه بسته ای بزرگ دستشه و نمی تونه جابجاش کنه میره کمکش می کنه.توی راه از پسره می پرسه کی اینو داده ببری؟میگه بابام. می پرسه مگه نمیدونست که نمیتونی ببریش؟ گفت: چرا ولی گفته بلاخره یه خری پیدا میشه که کمکت کنه!! "
امید میگفت: برادرم سربازیه خیلی افسرده و داغون شده
گفتم: چرا مگه جاش بده؟
گفت: نه جاش خوبه کارش بده!
پرسیدم چطور مگه؟
گفت: کارش توی زندان شهرک بندرعباسه هروقت اعدامی دارن اینو میارن که چهارپایه از زیر پاشون بکشه و وقتی هم اعدامیه مرد باید جسدو بگیره و بده بالا تا طنابو از دور گردنش در بیارن!!!!
واقعا چی فکردن اونا؟
واقعنااا!؟
چند روز پیش شبکه پنج فیلم JUMPER پخش کرد .توی فیلم برا اینکه برای جوانان منحرفی امثال ما بد آموزی نداشته باشه در ترجمه کلمه "girl friend" از واژه اسلامی "همسر" استفاده کردن(نمردیم معنی girl friendهم فهمیدیم).در جایی از فیلم هم که پسره با دوست دخترش میخواست بهم بزنه قاعدتا مجبور شدن حرف طلاقو پیش بیارن!
از قضا دیشبم داشتم شرک۴ دوبله شده رو میدیدم اونجا هم "true love kiss " رو به "دیدار یار" ترجمه کردن.تا مبادا کودکان و نوجوانان ما در دام فریب های این آمریکا جهان خوار و مخصوصا اون هالیوود بی پدر مادر گرفتار بشن!!!
واقعا دستشون درد نکنه که انقد زحمت میکشن و وقت میذارن و میگردن این کلمات زیبا رو جایگزین کلمات اصلی میکنن!حالا در این بین اگه روند داستان فیلم کلهم عوض بشه و مخاطب سر در نیاره که چیز مهمی نیس.مهم اینه فرهنگ ایرانی اسلامی ما با اینجور کارا حفظ میشه و جوانان و نوجوانان چشم و گوش بسته ی ما کماکان چشم و گوش بسته خواهند ماند
من به سلیقه موسیقایی هر کس احترام میذارم اما چیزی که آزارم میده پایین بودن سطح کلی شعور جامعه نسبت به موسیقیه.
به عنوان مثال چرا از بین این همه آلبوم های ترانه(داخلی رو میگم با اونور آبی کار ندارم)باید آلبوم بنیامین پرفروشترین آلبوم تاریخ موسیقی ایران باشه؟!! بخاطر آهنگی که طرف با در آوردن صدای لکنت زبانی ها خونده؟! چرا هر ننه مرده ای که یه گیتار دس میگیره و با اون صدای نخراشیدش و ساز ناکوکش از اول تا آخر ترانه آه و فغان و گریه راه میندازه کشته مرده داره؟ یا چرا فقط اونکیه یه مشت چرت و پرت سر هم میکنه و دامبولی دیمبو راه میندازه باید انقد خاطر خواه داشته باشه؟
اگه از اکثر جوونا بپرسی خواننده مورد علاقت کیه میگه مجید خراطا(همون م مم مممجید خراطا) ساسی مانکن و متین دو حنجره و استاد شجریان!!!
البته این شجریان یه نوع ژست روشن فکریه که بین مردم باب شده .اگه بپرسی کدوم آهنگ استادو دوس داری بعد از کلی فکر میگه همون ربنا که قبل اذان تلویزیون پخش میکرد!!!
بیچاره اون خواننده هایی که زحمت می کشند و بخاطر جلب رضایت مردم برای شعر و آهنگ و تنظیمش کلی هزینه میکنن و وسواس بخرج میدن
میگفت سوار هواپیمای فلای امارات بودم
از دیدن اون همه رفاه و امنیت و تجهیزات خر کیف شده بودم
اما عرب بغل دستیم برعکس شاکی به نظر میمومد
مهماندارو صدا زد و با عصبانیت بهش پرخاش کرد
که چرا وقتی می بینی من عربم روزنامه انگیسی برام میاری!!!
والا ما اینجا وقتی سوار هواپیما میشیم دیگه حتی از جونمون هم توقعی نداریمچه برسه روزنامه!
اینجا(ایران) وقتی هواپیماهامون یکی در میون سقوط میکنه خدا رو شکر می کنیم
و حتی افتخار
چرا که تونستیم لااقل اون یکیو سالم زمین بنشونیم!!!
حالا نکته جالب قضیه اینجاست ما هنوز به تمدن 2500 سال پیش خودمون می نازیم
و به اونا هم میگیم عرب سوسمار خور!
همون سوسمار خورها هستن که الان بهترین هواپیمایی دنیارو دارن
و خیلی بهترین های دیگه ی دنیارو
اگه اینجوریه
سوسمار با نان اضافه لطفا!
اصلا نمی دونستم چی میگه
اخه عربی بلد نیستم
ولی از تن صداش و قدرت تکلمش مو به تنم سیخ شده بود
ادمو می برد به جای دیگه
یه دنیای دیگه
البته این کارو خطیب جمعه شهر ما هم میکنه
ادمو می بره یه دنیای دیگه...
البته به جای ملکوت می بردت هپروت
پ.ن : آی کبک هایی که مسئولیت قبول کردین شما چرا سراتون زیر برفه؟
به من میگه حق نداری شک کنی
به من میگه نگو چرا
به من میگه داری کفر میگی
به من میگه دهنتو آب بکش
ولی من ...
می خوام شک کنم
میخوام بگم چرا
می خوام به یقین برسم
شصت سال از روی عادت دولا راست شدی
نزار بقیه مثل خودت شن
بزار شک کنن به یقین برسن
بزار بشناسن
نشه هرانچه که ملا گفت!
فیلمای پر فروش سینمایی مون از دو حالت خارج نیستن:یا عشقولانه ان یا کمدی
فیلمای عشقولانمون حتما باید به سبک فیلمفارسی عهد عتیق ساخته بشه تا بتونه گیشه هارو فتح کنه. حضور بازیگر خوشگل در فیلم الزامیه و حتما باید از بازیگرایی مثل محمد رضا گلزار استفاده کنن که همیشه در نقش بچه مایه دار و خوشتیپ فیلم ظاهر میشه و اگه پیشنهادی غیر از اون بهش بدن هیچوقت قبول نمیکنه چون براش افت کلاسه و ممکنه از کشته مرده هاش کم بشه و بازیگر مقالبش هم باید مهناز افشار باشه چون شبیه جوونیای گوگوشه پسرا براش دست و پا می شکنن
پیام و محتوای فیلم که اصلا مهم نیست چون کسی واسه داستانش یا پیام و محتواش فیلمو نمی بینه! مردم میان گلزار و افشار رو بینن که اگه چند نمای بسته از این دو تا در ژست های مختلف گرفته بشه فروش فیلم تضمین شدست
فیلم کمدی که ساختنش راحت ترین کار ممکنه.فقط کافیه جواد رضویان و چند بازیگر طنز تلویزیونی که مردم ازشون خوششون میاد در فیلم مورد استفاده قرار بگیرن مثل علی صادقی که توی هیچ فیلمی معلوم نشد سر پیازه یا ته پیاز یا بهنوش بختیاری که همیشه نقش دختریه که دنبال شوهر میگرده و سعی میکنه خودشو به این و اون بندازه و یه جای فیلم هم ازش پرسیده میشه خانوم؟شما دماغتون رو عمل کردین؟و جالبه ملت همیشه هم میزنن زیر خنده!!
خوبی این نوع فیلم اینه که نه تنها محتوا و پیام نمیخواد بلکه به سناریو هم نیاز نداره و فقط کافیه آقای رضویان بخونه و بقیه براش برقصن و دیالوگ هایی که توی فیلمای قبلیشون گفتن اینجا هم تکرار کنن.بعد از یک و نیم ساعت ادا و اطوار یه فیلم طنز دیگه با افتخار وارد چرخه سینمایی کشورمون میشه
سوال : چرا اینجور فیلمای مزخرف ساخته میشه؟
جواب : چون مردم میخوان اینجور فیلمای مزخرف ساخته بشه
تازگی متوجه شدم سلیقه افتضاحی دارم.اخه هرچی بقیه مردم ازش خوششون میاد من منتفرم نمونه بارزش همین سریالای کره ای و مخصوصا جومونگ!وقتی سربازی بودم به محض اینکه سریالش شروع میشد بلند میشدم لباسمو می پوشیدم و بدون هیچ منتی میرفتم جای یکی دیگه پست میدادم.چون تحمل پست دادن خیلی برام راحتتر بود تا دیدن اون سریال ابکی.جالب بود بقیه به این امید روزشونو شب میکردن که قسمت بعدی سریالو ببینن.همه بخاطرش از کار و زندگی خودشون میزدن و می نشستن پای تلویزیون و برای موفقیت جومونگ و پیروزی ایشان در جنگ هایش دعا می کردن و نذر و نیاز می بستن.
راستی چی شد که این سریالای کره ای پاشون به خونه های ما باز شد؟
فکر کنم همه چیز زیر سر یانگومه و نقطه عطف ماجرا هم به نظر من وقتی بود که توی پنج قسمت یانگوم جان مخ ملتو بری درست کردن سس خرمالو(!!!) کار گرفته بود و هیچکس نه تنها عکس العمل منفی نشون ندادن بلکه کلی هم حال کردن و از اونجا بود که رسانه ملی ما شعور مخاطبینش دستش اومد و حالا حالاها هم فکر نکنم ول کن ماجرا بشه.
کانال های اونور ابی(البته اگه بشه اسمشونو کانال گذاشت) هم دیدن سفره ای پهنه گفتن پس چرا ما نخوریم؟! و شروع کردن به تزریق سریالای کره ای به شکم مردم تا بلکه از اشتهای سیری ناپذیر ملت برا دیدن اینجور سریالا کمی کاسته بشه. که هنوزم فکر نکنم موفق شده باشن
اما در این میان ویکتوریا استثناست.اخه با وجود اینکه کره ای نبود اما کشته مرده زیاد داشت و طبق اخرین امار بعد از خدا و جومونگ مردم ویکتوریا رو بیشتر از هرچیزی دوست دارن. سریالی که تمام مبانی اخلاقی و عرفی جامعه رو به لجن کشیده بود و فکر کنم همین قضیه باعث علاقه مردم به این سریال شده بود اخه نه اینکه مردم فهیم ما ادب آموزیشون مانند لقمان حکیمه!!
همه ی این حرفا رو زدم اما باز به این معقدم که سلیقه من مشکل داره نه مردم! چراکه وقتی ۷۰ میلیون میگن اره و تو میگی نه احتمال اینکه نه تو درست باشه تقریبا صفره
برای موفقیت در زندگی فقط کافیست پنیرتو بدی قورباغه جابجا کنه و اونوقت قورباغه رو هم بگیری و قورتش بدی!خب این که خیلی سخت شد.
کتاب های موفقیت ۵۰۰ صفحه ای هم هست به نام موفقیت در ۵ دقیقه!این کتاب رو حتما براتون پیشنهاد می کنم چون اصولا اگه کسی بتونه پونصد صفحه اراجیف رو تحمل کنه مطمئنا آدم موفقی خواهد بود.از همه اینها گذشته چرا راه دور بریم مجله موفقیت خودمون راهی زیبا برای کامیابی پیش رومون میزاره البته اگه به همراه سی دی های سمینارهای احمد حلت (که عکسشو با قیافه ی بی ریخت و اون لبخند ضایع با دندونای زرد حال بهم زنش و چهره ای که کرم سفید کننده بدجوری بهش ماسیده رو تو تمام صفحات و لیبل سی دی میشه دید) رو خریداری کنید بسیار عالی میشه.تازه می تونین در قرعه کشیش هم شرکت کنین و به دلخواه خود یک جراحی زیبایی رایگان یا قرص های ترک اعتیاد یا تقویت کننده قوای جنسی رو برنده شید!
پیشنهاد اکازیون دیگه که اگه پایه سمینار باشین دکتر آزمندیان خودمونه.استاد با استفاده از کلماتی همچون تکنولوژی فکر و اولین با در دنیا کلی خاطرخواه پیدا کرده.برای سمینارهاش هم ۱۵ تا ۵۰ هزار تومن ناقابل باید پیاده شین و بعدش چنین جملاتی بشنوین:خوب خوب است و بد بد است.اگر خوب باشید زندگی خوب است و اگر بد باشین زندگی بد است و گل را دوست داشته باشید.به یکدیگر گل بدهید.گل زیباست.مثل گل زیبا باشید.اینارو اگه به مدت دو ساعت بزارین روی دور تکرار اونوقت میدونین در طول سمینار بر شما چه خواهد گذشت!
البته این هم عرض کنم که ما سربازا نیاز به این چیزا نداریم و خیلی موفق هستیم.چون از بس مثل مرتاض ها ریاضت کشیدیم و مثل کاهنان بودایی سر پست در خلسه فرو رفتیم که به روشنگری رسیدیم
ما جنوبی ها مردمان سخت کوشی بوده ایم که نسل اندر نسل در این سرزمین خشک و بی آب و علف زندگی کرده ایم.اجداد ما با قحطی ها خشکسالی ها و بیماری های زیادی دست و پنجه نرم کرده اند و با تلاشی مثال زدنی و زحمتی جان فرسا در زمین های لم یزرع نهال کاشتند و گیاه پرورانیدند تا بتوانند با ثمره آن قدری از گرسنگی خود و فرزندانشان بکاهند.حکایت های روزهای سختشان گاه آنقدر برایمان عجیب می نماید که با خود می پنداریم آیا اینان واقعیت دارد یا حاصل تخیلاتشان است.
با همه ی این شرایط به قول خودشان:"در کنار تلاش برای زنده ماندن زندگی می کردیم!"
برخلاف نسل امروز ما که با تمام آسایش و رفاهی که دارند؛نه زندگی می کنند و نه می خواهند زنده بمانند
چرا باید اینگونه باشد؟
پاسخ این سوال چیزی نیست جز اینکه قدرت تحمل سختی و صبوری گذشتگان ما که میراثی ارزشمند بوده را از دست داده ایم...
لطفا دیگه به من نگین که داره روز به روز بهتر میشه . آخه از چه لحاظ ؟ توسط کیا؟ دلتون خوشه ها!
بزار از اینجا حالیتون کنم
ایران پایین شهر جهانه و ما پایین شهر ایران . ما جایی زندگی می کنیم که هنوز توی کوچه پس کوچه هاش بوی تاپاله گاو و چاه فاضلاب بلند میشه . جایی که هنوز نه آب درست و حسابی واسه خوردن داره و نه برقی برای آرامش ، به جاش ما نشستیم وهی منم منم می کنیم!!
آقای رئیس !
امیدوار نیستم . به آینده اصلا امیدوار نیستم .
وقتی دارم می بینم که دولت کریمه چطوری داره توی آینده ام پی پی میکنه . وقتی دارم حال و روز بچه های رویدر و جاهای دیگه رو می بینم ، خب چی می خواین بگم؟ لابد توقع دارین برم بالای منبر و بگم ما می توانیم؟! نخیر آقای رئیس !
بله بله شما هم حق دارین همه ی مسئولان حق دارند بشینید سر سفره و بخورید ! مال مفتی چه گفتی ( ضرب المثل خودمان است نه؟!)
این توصیه رو همیشه از پدر و مادرهایمان شنیدیم که : "خوب درس بخوان تا در رشته ی خوب دانشگاهی قبول بشی تا در شرکت بزرگی استخدام بشی "
اما نکته ی مهم اینه که آیا دانشگاه یا تحصیل به ما یاد میده که ما چطوری پولدار بشیم؟ حقیقت اینه که مدرک تحصیلی نهایتا دست ما را در شرکتی بند می کنه ما در قبال گرفتن حقوق و مزایا و خودمان را به قیمتی می فروشیم . ابتدای امر شاید این کار خوب باشه و شما هم بتوانید مدارج ترقی رو طی کنید اما همونطور که میدونید زندگی خرج داره وقتی که پای فرزندان وسط میاد و آینده آنها و پس انداز و وام و مالیات و ... می بینید که جایی اشتباه کردین.
باید طرز فکرها رو عوض کرد، باید درست آموزش دید،
زندگی نیاز به ریسک پذیری داره وما فقط باید روی آنها میدیریت داشته باشیم .
دنیا عوض شده ، پدران ما نسخه ای برای ما می پیچند که حتی برای برای زمان خودشان قابل استفاده نبوده .
چرا هیچ وقت به ما نگفتند خوب درس بخوان تا شرکت بزرگی را بخری
پول قدرت است ولی قدرتمند تر از آن اشنایی با مسائل مالیست که نه در دانشگاه به ما می آموزند و نه در خانه.
پس بهتره خودمون دست بکار شیم و یه جور دیگه شروع کنیم
اکثر جوانان امروز نا امید و افسرده هستند دلیلش هم اینه که جامه نمی تونه خواسته های اونا رو برآورده کنه .
ما جوانان دوست داریم که محترمانه با ما برخورد بشه.
دوست داریم که به حرفهای ما گوش بدن.
دوست داریم منطق ما رو بپذیرن
اینها همه حق ماست .
این حق ماست که شرایطی برامون فراهم بشه تا بتونیم خودمونو اثبات کنیم
خیلی از استعداد ها و پتانسیل های ما داره رو به خاموشی میره اونم فقط به خاطر اینکه بعضی ها حاضر نیستند یه تکونی به خودشون بدن و حداقل به اون چیزی که اسمشو میزارن وظیفه عمل کنن
گاهی وقتا از یه چیزی خوشت نمیاد اما به خاطر رو در بایستی اون کارو انجام میدی. چی میشه اگه آدم رک حرف هاشو بزنه؟
خیلی تو وقت صرفه جویی میشه. اصلا میدونید چقدر از عمر ما صرف تعارفات بیخودی و مقدمه چینی میشه. آخه چرا این چیزا باید جزو ملزومات و مرسومات ما باشه؟
خنده داره یعنی من خنده ام میگیره وقتی واسه یه کار کوچولو کلی از وقتت رو صرف این چیزای بی ارزش می کنی.
بعضی ها لابد میگن عرف اینجوری میگه. عرف چیه ؟ عرف کیه !؟ مگه خود ما نیستیم؟؟