سلام
اوه ...
بلاخره یه مرخصی شهری گرفتیم و فرصتی شد بیام و چند کلمه ای بنویسم.
اینجا تنها چیزی که منو ناراحت می کنه نه دلتنگیه و سختی سربازی. اینه که شخصیت آدمو خورد ی کنن حالا چه تو پادگان باشی و چه بیرون از اون. همه ی آدما سربازا رو به یه چشم دیگه نیگا می کنن همه متلک می اندازن بعضی ها هم که فحش میدن .
آدم واقعا اینجا سر خورده میشه
تو این چند مدت داشتم فکر می کردم زندگی چه درس هایی به من داده.
و اینا مهم ترین درسایی که من از زندگی گرفتم:
- قرار نیست معجزه ای اتفاق بیافته پس خودتو گول نزن
- وقتی با خدا قهر می کنی خدا هم یه جورایی باهات قهر می کنه.وقتی آشتی هستی اونم آشتیه!
- آدمای با فهم و شعور خیلی کمتر از اونی هستن که بقیه مردم فکر می کنن(اینو به عینه تو سربازی درک کردم)
- هر لحظه ی زندگی آدم غیر عادیه پس باید با این غیر عادی ها کنار اومد
- دنیا بر پایه هیچ استواره پس نباید به چیزی دل بست
- همیشه و همیشه باید حواسمون به زیپ دهنمون باشه که بی جهت باز نشه
- از زندگی درس گرفتم که هر آدمی متفاوته ولی من بیشتر از بقیه متفاوتم
- اگه آدم بخواد همیشه یه دلیلی برای شاد بودن وجود داره (حتی اگه حین آموزشی باشی)
- بهترین روش برای آسوده بودن تنهاییه
- هیچ کس حق دخالت و تصمیم گیری در زندگی کسیو نداره.تنها می تونن مشورت یا پیشنهاد بدن همین!
- بیشتر درس هایی که زندگی به آدم میده تلخه اگه شیرین باشه ما آدمای فراموشکار زود از یاد می بریمش
- و این نیز بگذرد ...