اسطوره

اگر خدا می خواست من هم مثل تو فکر کنم ، تو را نمی آفرید

اسطوره

اگر خدا می خواست من هم مثل تو فکر کنم ، تو را نمی آفرید

ما دیگه کی هستیم؟!

تصادف:کنار خیابون خیلی شلوغ بود.همینطور که تاکسی جلوتر می رفت متوجه شدم زنی با لباس محلی روی آسفالت افتاده و مردم هم دور و برش جمع هستند.راننده تاکسی می گفت زن بخت برگشته با موتور تصادف کرده و کشته شده و الان ۳ساعت میشه که اینجا تو گرما افتاده و برای انتقال جسدش هیچ کاری نکردن! اما چیز دیگه ای که منو خیلی عصبانی کرد این بود که چند نفر که بچه خردسال همراشون بود ایستاده بودن تا جسد رو ببینن!!!ما دیگه کی هستیم؟! 

 

قایق تندرو:می خواستم از قشم بیام بندر.چند روزی بود که دریا طوفانی بود و تو اون شرایط فقط تندروها قادر به حمل و نقل مسافرا بودن.سوار تندرو که شدم از دیدن امکاناتش یکه خوردم. وقتی دیدم تهویه هوا و تلویزیون بزرگ ال سی دی و دستگاه پخش کننده دی وی دی داره.حالا بماند فیلمی که نشون میداد زبان اصلی بود و توش همش گردن میزدن و خون اینور و اونور پاشیده می شد.بچه صندلی بغلی هم بیچاره از ترس کپ کرده بود.همینجوری دهنش وا مونده بود و پلک نمیزد.پدرش هم خیلی ریلکس لم داده بود به صندلیشو فیلم میدید.یکی هم از تو جمع اعتراض نکرد این چه فیلمیه؟!چند دقیقه بعد کمک ناخدا اومد و زد کانال تلویزیون که پخش مستقیم فوتبال بود.یه عده اعتراض کردن که می خوایم فیلم ببینیم و عده هم گفتن فوتبال!بعد از ۱۰ دقیقه جر بحث کردن و هر کی سعی میکرد حرفشو به کرسی بنشونه من دیگه کلافه شدم.صدامو از بقیه بلندتر گرفتم و گفتم:آقا خاموشش کن!مگه نمی دونی ما ایرانی هستیم؟جنبه امکانات رو نداریم همون خاموش باشه بیشتر آرامش داریم!همه یهو ساکت شدن...

نظرات 7 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:17 ق.ظ

این کار شما شبیه اون کاری بود که اون مرد پیراهن خود رو اتش زدو رفت جلو قطار وگفت کوه ریزش کرده
از این به بعد دانش اموزان ابتدایی با اسطوره خواجوی بیشتر اشنا خواهند شد

اره میشه گفت
اما بیشتر در صدد بودم جون اعصاب خودمو نجات بدم تا دیگران

رانیا سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:30 ب.ظ

سلام نوشته تون دل نشین بود حق با شماست ما ایرانی ها جنبه نداریم .

خوشحالم با نظرم موافقی

قناری چهارشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:17 ق.ظ

سلام دوست خوبم این اولین بار که به وبلاگت سر میزنم حرفهات قشنگ و دوست داشتنیه حاتا تصمیم گرفتم همیشه بیام رو وبلاگت ودل نوشته هات رو بخونم.

ممنون ...

رامی پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:32 ق.ظ http://www.dehtal-city.blogsky.com

سلام.
خیلی وقت بود سر نزده بودم...
موفق و سربلند باشی.

مرده بودی
زنده شدی...
البته منظورم تو عالم مجازی بود

آسمون شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:48 ب.ظ http://www.bia2ax3.blogfa.com

سلام
من با تست lQ آپم
خوشحال می شم بهم سر بزنید

من IQ خودمو تست کردم و میدونم
دفعه بعد اگه حرفی برای گفتن داشته باشی نظر بدی ممنون میشم

سارا یکشنبه 1 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 04:57 ب.ظ

سربازیت بندر بود؟

آره

Barannn جمعه 9 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 03:13 ق.ظ

جداً گفتی؟؟

اره چطور مگه بهم نمیاد؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد