ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
نخل خونمونو قطع کردیم
چون نمیشد جابجاش کرد همونجا آتیشش زدیم
اصلا شعله نکرد
دود هم نکرد
فقط کم کم توی خودش سوخت
مث پکی که به سیگار میزنند
بعد از یک هفته سوختن
هیچی ازش نموند
جز یه مشت خاکستر نرم که باد با خودش برد
انگار نه انگار روزی درخت نخلی اینجا بود
من و اون نخل چقدر حس های مشترکی داریم...
بسیارعالی بود
لطفا مارو هم لینک کنید
setareganteam.blogfa.com
تو و اون نخل و من چقدر حس مشترکی داریم!
اره شاید...
اقای محمودی
گفتین:
"حس مشترک" ؟
چیه؟ یعنی انقد جای تعجب داشت؟
اسامی قبول شدگان کنکور امسال رویدر در
http://ruydar-danesh.blogfa.com/
ضمنا این وبلاگ در ادامه برای پیشرفت دانش اموزان رویدری کار خود را ادامه میدهد
سلام
خوشحال میشم منو لینک کنید با نام رویدر دانش
اگه منو تو یه پست معرفی میکردین بیشتر ممنونتون میشدم
من با هدف کمک به پیشرفت دانش اموزان و دانشجویان رویدری دست به این کار زدم
با کمک خداوند متعال
متن زیبا با پیام موثری بود.برای من که از ابتدای کاشت فسیل آن نخل تا سالهای رشد وثمرات پربارش را به چشم دیده ام وبه نوعی نمک پرورده آن درختم قصه وغصه اش به گونه دیگری است.میگو یند نخل خیلی شبیه به انسانهاست .به خصوص از درون سوختن در سکوت .یاد مرحوم پدر پیرم وپدران و مادران صبور وبی ادعایی افتادم که بعد عمری خدمت وثمردهی غریبانه ودر سکوت رخت از جهان بستنند.نه شعله ای نه دودی.حکایت باباها ومادران امروز ودیروز خیلی شبیه نخل کذایی است دایی.روز عید فطر که به زیارت قبور رفتم نخل های زیادی را دیدم که روزی درخت تنومند وبا وقاری بودند اما اکنون غریب وتنها در زیر خروارها خاک آرمیده اند.انگار نه انگارروزی...قدر نخل های زندگی را بدانیم اکنون که پا بر جا یند.
خیلی عالی گفتی دایی جان نظرت پربارتر از مطلبم بود
نمیدونم چرا نخلا رو برای ثمرشون میخوایم. چرا نخلایی که یه عمر از ثمرشون استفاده کردیم صرفا به این خاطر که بیش از حد بلند شدن یا خوب ثمر نمیدن به حال خودش ول میکنیم نه هرسشون میکنیم نه آبی به پاشون میریزیم
همین نخلای موه انجیری(اگه اشتباه نگفته باشم) رو یادمه که از کله سحر میرفتیم برای موه بلی و با کلی ذوق شوق کل خانواده همکاری میکردن برای چیدن ثمرش ولی حالا همینجور به امون خدا رها شدن
توی فلسفه ما ادما نیس که حداقل یبار نخلو بخاطر خودش بخاطر نخل بودنش بهش برسیم ،نه بخاطر سودی که باید(!) به ما برسونه
چی میشد نخلای پیر هم بازنشسته میشدن یکم از دوران بازنشستگیشون لذت میبردن ،به پاس خدمات چندین سالشون
تعجب نکردم
منظورم اینه که :
به این حس مشترک نمیگن
جسارت نباشه ،یکم درکتونو بالا ببرین
شرمنده
باشه سعی میکنم درکم به درک شما برسه
ای خدا!!! چرا اینکارو کردین ؟ مگه نمیدونین درخت نخل ،درخت اسمونیه !! نباید میسوزوندید . هر کسی اینکارو بکنه خدا غضبش میگیره . خرما میوه بهشتی، میوه خدایی که حضرت مریم موقع حاملگیش زیر درخت خرما نشست و از اون میوه خدایی خورد .
البته سوزاندن دیگر درختان سبز که جانی در بدن دارند گناهه! اما درخت نخل که دیگه جای خود داره!
خدایا اشکم در اومد! خدایااااااااااااااااااااا این خانواده رو ببخش
اولش قطعش کردیم چون میخواستیم اون گوشه حیاط انبار درست کنیم بعدم تیکه قطع شدشو که خیلی سنگینه و نمیشه جابجا کردو آتیش زدیم قتل که نکردیم جانم
جبر ایجاب مبکرد که اینکارو بکنیم!
با سلام دوست عزیز...
وبلاگ معجزه سعی میکنه که توانایی معجزه کردن که همون درست اندیشیدن هست رو به ما بده!!
تو این وبلاگ سعی شده راهکارهایی رو بنویسیم تاهمه برای اصلاح رفتارهامون ازش استفاده کنیم.
ازشما تقاضا دارم مارو لینک کنید....
والبته سریع به وبلاگ ماهم بزنی...
http://www.moogeze.blogfa.com
تو خونه ی قدیمیمون یه درخت نارنج داشتیم که خیلی دوستش داشتم یه روز نمی دونم چرا قطعش کردن یعنی در واقع از ریشه درش آوردن. روز بدی بود
اره میفهمم
حالا انباری اینقدر مهم بود که اون نخل رو اتیش زدین؟
یاد درخت خرمالو و پرتقالی افتادم که تو حیاط خودمون بودن و بخاطر بازسازی از جا کندیمشون تازه بدتر یکیشون شکوفه هم داشت!
نخل و تو و من و همه..